۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

1may workers world day


زنجیرهای زنگار گرفته
(به مناسبت روز کارگر)

روز جهانی کارگر یادمان شورش کارگران آمریکائی در اول ماه مه ۱۸۸۶ در شیکاگو است که هرسال در بسیاری از کشورهای جهان جشن گرفته می‌شود. و من هم امروز یادم افتاده مه باید از کارگر گفت.
؛"کارگر" ،نامی که بارها،حداقل به درازای چند قرن اخیر، تحت عنوان ِ حمایت و اهمیت ِ حمایت از وی تکرارشده ، و گوش و ذهن ما راعادت به شنیدن عباراتی تکراری داده و آنقدر تکرار شده که دایره ی شامل معنای کارگر به اندازه ی دارازای تمامی جملات نوشته شده در باب آن، کوچک و کوچکتر شده است؛تا آنجا که در جواب کارگر کیست؟ می شنویم: "انسانهایی که چاه میکنند ویا آجر بالا می اندازند." افرادی هستند که در مشاغلی کار می‌کنند که نیاز به قدرت بدنی و کار دستی دارد. کارگران را بر اساس سطح مهارت نیز تقسیم‌بندی می‌کنند.
"کار" با پسوندِ" گر" دراینجا به کسانی اطلاق میشود که خدمت یا تولیدی را که انجام میدهند به نظامی چون سرمایه داران یا بورژوواها به بهایی !میفروشند و نظام سلطه ی ابلهانه! با خیال پوچ خود، آنان را به عنوان پَست ترین بخش جامعه مینگرند واندیشه و اختیار ایشان را از آن خود کرده اند؛ویا در تعریف ساذه تر کارگر یا
پرولتر کسی است که در سیستم ِ سرمایه‌داری نیرو یِ کارش را به سرمایه‌دار می‌فروشد تا بتواند زنده بماند.
اما باید دانست که دایره ی شمول این نام بزرگتر ازچاه کن و آجربالاانداز است و مطمئناً چیزی نزدیک به درازای تاریخ بورژووازی است .ِ نظام سرمایه داری تا آنجا پیشرفت و گسترش یافته که در قرن 21 و با گسترش نظام بورژوازی همه ی ما کارگریم. مزدوریم و زحمتکش،رنجبر و درد فروش.
بورژووازی در راستای اهداف سرمایه افزون ِ خود، دکتر،مهندس،معلم،استاددانشگاه،دانشمند،هنرمند،نویسنده،کشیش ،روحانی و وزیرو... را جیره خوار و مزدور خود بار آورده است و همه را به شکل ، کاگران مسخ شده ی سلطه ی بی سر و ته خود میبیند. و این کارگر پروری به همراه تولیدات بی شمارمصرفی به تمام نقاط دنیا صادر گشته وبدین شکل عواطف انسانی جای خود را به مبادلات و مناسبات صرفاً پولی داده است.

پس من امروزبه عنوان یک کارگر!، با به کار بردن نام کارگر، تمامی ِ زحمتکشان فوق الذکر را خطاب قرار میدهم.
تامل در باب اینکه اگر آنانی که نام- صفت کارگریا زحمت کش را به دوش میکشند،در صورت آگاهی و کنش نسبت به سلطه وظلمی که به آنان می شود،" تنها زنجیرهایشان را از دست می دهند" و تلاش درجهت فهم این جمله در شرایط موجود ِ قرن 21 و اردی بهشت 88،کمی سخت و شاید خنده آور و دور از ذهن باشد.انسانی قیام کند و تنهاچیزی که از دست میدهد زنجیرهایش است و نه حتی سلاحش و سر انجام به آزاده مبدل گردد.
با اینکه آزمایشگاه تاریخ، شدن ِ امر فوق را به اثبات رسانیده است، اما باز هم می گویِِیِم:" مگر میشود؟!"
از دست رفتن ناباورانه ی زنجیرهای زنگار گرفته ای که نظام سلطه ،بر پاهای ما بسته است بخشی از مانیفست کمونیست است که در دسامبرسال 1847 به کاگران وعده داده شده است.
اگر بخواهیم موازی با مانیفست کمونیست از منظری دیگربه مقوله ی کذا بنگریم ،میتوان برای آنانی که پسوند مسلمان را به همراه دارند ازکتابی مثل" قرآن" مثال آورد ؛اگر بهشت را باور کنیم،آنگاه در بخشی از سوره ی آدم،این گونه بیان می شود " آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد"،زنجیرهایش را از دست داد و به زیست ِ آزادگونه ی زمینی وارد آمد و اصالت آدمی به همین طغیان و عصیانش است .عصیان از برای آزادی .سایر متون نسبت داده شده به آسمان! و الهیات و نیز سخنان بزرگان ِ دین هم به کررات از مقام کارگر و آزادی انسان تجلیل نموده اند.
اینگونه خیال گروهی از شما را راحت می کنم که نمی خواهم تنها از نگاه دُگم یک تفکر یا ایدئولوژی خاص به مقوله ی مهمی چون سلطه و استعمار زحمتکشان بنگرم؛ بل از هر منظری که جریان را نظاره کنیم به دعوت به پاره کردن زنجیرها میرسیم.زنجیر- شلاق و حتی نمونه ی مدرن آن یعنی قانون کار.
قانونی که در مجلسی به تصویب رسیده است که آجرهایش هنوز خاطره ی دستان پینه بسته ی کارگران را در ذهن ِخود دارند.
ساده ترین راه این است که در رابطه با گروه عظیم ِ کارگران و نظام زحمتکشان از واژه ی طبقه استفاده کنم ؛اما زیاد میل و رغبتی به آن ندارم. میتوان از واژه ی انسانهای خاص استفاده نمود که به واسطه ی نوع فعالیتشان در جایگاهی جزجای ِ دیگرهم نوعان خود!قرار میگیرند.چه فرار ابلهانه ای!،فرار ازیک واژه، آن هم در یک نگاشته .واژه ی ِ دهشتناک و ملال آور ِ طبقه.خیالی بسیار کودکانه است ،از آن رو که واژه ی طبقه در تمام شئونات زندگی ما که ساخته ی نظام بورژووازی ست رسوخ کرده؛ لا اقل نمی توان بین پنت هاوس و سایر طبقات یک آپارتمان شباهتی پیدا نمود و آنان را یکسان نگریست !
وای بر ما!وای بر شما!
درزمان انتشار مانیفست کمونیست اطلاعات دقیق و زیادی از تاریخ گذشته موجود نبود؛ اما اکنون به کمک دسترنج!استعمارگران و نظام سرمایه داری که دل و روده ی تمام نقاط کره زمین و سایر کرات ! را بیرون کشیده اند، به عمق هزاران ساله ی زیست ِ نوع بشر رسوخ کرده ایم.از پارینه و دیرینه و نوسنگی تا عصر بورژوازی.تاریخِ شرقی ترین نقطه ی کره زمین تا غربی ترین آن که همان شرقی ترین آن است.تاریخِ جنوبی ترین تا شمالی ترن نقطه ی این کره ی گرد که همان جنوبی ترینش است.
به گفته ی خود استعمارگران ،همیشه و همه جا مسلط و مسلوط!(کسی که تحت سلطه قرار دارد)کنار هم زیست کرده اند و به نوعی برای هم؛و همیشه دو طرف جریان اینگونه به ماجرا نگریسته اند که این جبر طبیعت است و باید به پایش سوخت و ساخت و تغییر موقعیت یعنی گره خوردنِ آسمان به زمین.بحران تا آنجا پیش می رود که کاوشگران به انسان کارگر با نام علمی Homo ergaster گونهٔ منقرض‌شده‌ای از
سردهٔ انسان که ۱٫۹–۱٫۳۳ میلیون سال پیش در شرق افریقا و احتمالاً جنوب افریقا زیست میکرده اشاره می کنند.
تنها مشکل ، ناآگاهی است.ناآگاهی نسبت به توانایی ها ،که ناچاری را برای کارگران دیوار چین و تخت جمشید واهرام مصر و آکروپلیس و مجسمه ی اسکندرو یادمانهای معاصر غرب به همراه داشته است .شلاقهایی که همیشه بوده،چه به شکل چرم و چه به صورت زبانی و احساسی و حتی قانونی!و باز هم قانون که ساخته و پرداخته ی نوع مسلط بشراست.


ایران،عظمت ِتخت جمشید،کاخهای ساسانی،گنبدها ومناره های رنگارنگ اسلامی در دوره های گوناگون چون صفوی و سلجوقی و میدان نقش جهان و عمارتهای قاجاروپهلوی، چاههای نفت از زمان پهلوی وپالایشگاههای نفت ازتهران و اهواز تا عسلویه،فازهای یک تا بی نهایتِ پارس های شمالی و جنوبی و شرقی و غربی تا نیروگاه هسته ای بوشهر؛تنها باعث رشد و قدرت نمایی سلطه ی سه رنگ و آسمانی ایرانی!در میان سلطه های دیگر نقاط جهان میشود ودر پی آن القای سختگونه ی افتخار در ذهن ملتی از نوع ایرانی.القایی که از کتابهای فارسی اول دبستان و شاید پیش دبستان آغاز میشود.یادآور شوم که کارگران بناهای عظیم و رنگارنگ تاریخی همچنان مشغول کارند،روزی اجدادشان میساختند و امروزایشان مرمت میکنند و زحمتکشی ِ تاریخی خود را ادامه میدهند تا قدرت صاحبان کاخ ها و آرامگاه ها هیچگاه فراموش نشودو و خودشان از گرسنگی نمیرند.
عمارتهای حقارت پرور تنها با وجود فشار ِ گرسنگی ِ مسلوطها و کارگران و زحمتکشانی چون من و تو وما و شما و اجدادمان به وجود آمده اند و همیشه و همه جا در جلوی چشمان ما به عنوان نمادی از سرافرازی سلطه و سر افکندگی ِ نا چارگانی!؟ چون ما وجود داشته و دارند؛یا از کنار آنها رد میشویم و یا تصاویر آنها را در مدیا های گوناکون برایمان یاد آور میشوند تا افتخار و سرمایه ی آنان و بدبختی ما هیچ گاه به فراموشی سلام ندهد.
اینها همه و همه رنج طبقه ای به نام کارگر را نشان میدهد.
این ناآگاهی زمانی هم که به آگاهی نصفه و نیمه بدل گردد تنها نتیجه اش ایجاد دو جناح بورژوا و پرولتردرکنار و مقابل هم است.قربال ساده ی انسانها و جدا کردن ریز و درشت از هم.این حقِ کثیف گویا از آسمان نازل گشته که هیچ خدشه ای بدان وارد نمی آید!؟
عصر حاضر بازارها را به واسطه ی ارتباط آسان بین ِ ملل گوناگون گسترش داده و تقاضای مصرف مصنوعات یدی را به مصنوعات بخار و صنعت مبدل ساخته و روز به روز فزونی داده است.واین خلاصه ایست از تبدیل فئودالیسم و بورژوازی کهن به نوین ِ آن؛که انسانیت را به بهایی ناچیز میفروشد و فروخت. فروخت و فروخت.
آیا تا به حال کارگران عسلویه را که گویا دستمزد! زیادی نیز دریافت میکنند ، از نزدیک دیده اید؟پوست هایی تاول زده و پاهایی گندیده.
اگر از طبقه ی بورژووا هستید و گذرتان به هتلها و پاساژهای چند طبقه ی کیش افتاد،سری هم به شهر اصلی بزنید و رنج کارگران را در محل زندگیشان ببینید.کارگرانی که هتل هایی چون داریوش را بالا برده اندو عیناً شلاقهای هخامنشی را که اجدادشان در تخت جمشید ،بیستون و پاسارگاد خورده اند را نوش گفته اند.شلاقهایی به رنگ قانون کار.
شعارشعارشعار....
اینها کلماتی خوش آهنگ هستند که با دستور زبان شیوای فارسی-عربی! کنار هم چیده شده اند و چقدر زیبا و آراسته ویرایش گشته اند و در حد یک انشاء نمره ی 20 را از آن خود میکند.اما در حد آگاهی از انسانیت ِ لا موجود! نمره ای پایین تر از صفر را نصیب میشود.
همین شهر خودمان نیز پر است از ساختمانهای آسمان دریده!که به زیبایی ساخته شده اند و لالای آجرهای آنها خون و جان و توان و سالهای عمرکارگران جای گرفته است.همانانی که مشغول کندن تونلهای زیرزمینی قطارهای شهری هستند میدان آزادی تا برج بالارفته ی میلاد؛نه ،نه ، به بالا ننگریم.هر جا که هستیم زیر پایمان یا آسفالت و سنگفرش خیابان است و یا سرامیک و فرشهای منازل که بلاجبار ِ جاذبه ی زمین روی آنها ایستاده ایم.اینها یعنی رنج کارگر.
ای کاش همه ی ما پهلوانانی بودیم که میتوانستیم کنار خیابان زنجیرهای کارگران را به راحتی پاره کنیم.اما توان ما در همین قلم خلاصه میشود،قلمی که سالیان سال است نتوانسته سایشی در زنجیرها ایجاد کند؛و فریادهایی که گویا هیچ گاه به گوش سلطه نرسیده است که بی شک رسیده و اعتنایی به آن نشده است.آنان نیز چون پیشینیان خود در عهد پهلوی،صداهای زجه ی کارگران را زاییده ی ضبط صوت ها میدانند. اعتصابات ودیوارنگاره ها و روزنامه ها و سایتها و وبلاگهای موجود هم که همه کار جن و پریان است و نمی هراسند آنانی که باید بهراسند.
اما باید چاره ای جست!. باید راهی جست از برای ایستادن در برابر شلاق ِ تاریخ.برای حمایت از خود،از کارگر.از رنجی که سالیان سال است که میکشیم و یا اینکه انتظار بکشیم از برای تغییر احتمالی!انتخاب با ماست.با شماست.
من نمیفهمم و ما نمیفهمیم و ابلهانه به زندگی ِسگی!و نکبت بارخودمان ادامه میدهیم.
وای بر فهم و شعور ما!
من احمقم و با اجازه ی شما، ما همه احمقیم ومن شاعری هستم که باید از آرمان شهر اخراج شوم.
امروز ده ها کارگر هنگام کار جان دادند.
جمعه چند تن از رفقا در پار ک لاله بازداشت شدند
گردهمایی روز جهانی کارگر به خشونت کشیده شد. به مناسبت روز جهانی کارگر کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه( کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های آزاد کارگری /سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه/ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه/ اتحادیه آزاد کارگران ایران/ هیأت مؤسس بازگشایی کارگران نقاش و تزیئنات ساختمان/ کانون مدافعان حقوق کارگر/ شورای همکاری فعالین و تشکل های کارگر / کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری/ شورای زنان/ جمعی از فعالین کارگری) از همگان دعوت کرده بود که روز جمعه 11 اردیبهشت ساعت 5 بعدازظهر آن روز در میدان آب نمای پارک لاله گرد آیند. آنها خواسته های خود را نیز پیش تر با انتشار فراخوان گردهمایی روز کارگر منتشر کرده بودند.
اما بعداز ظهرجمعه، کسانی که در حال جمع شدن در میدان آبنما بودند پیش از آنکه پلاکاردهایشان را دربیاورند و یا شعاری بدهند با برخورد خشونت آمیز پلیس مواجه شدند. به گفته حاضران ماموران پلیس با خشونت بسیار به مردم حمله می کردند به طوری که سر وصورت بسیاری خونین شده بود، حتی پلیس های مرد به شدت زنان را به ویژه فاطمه شاه نظری یکی از فعالان کارگری را کتک زدند.
پلیس پس از حمله به شرکت کنندگان تعداد بسیاری را بازداشت کرد و ابتدا به کلانتری وصال در خیابان انقلاب منتقل کرد. سپس زنان بازداشت شده را که 19 نفر بودند به بازداشتگاه وزرا منتقل کردند. به گفته مامورانی که زنان را منتقل می کردند تعداد مردان بازداشت شده 150 نفر ذکر شدو برخی دیگر از ماموران تعداد را 80 نفر ذکر کردند. از وضعیت مردان بازداشت شده خبر دقیقی در دست نیست. گفته می شود که عده ای را به اوین و عده ای دیگر را به بازداشت گاه های نیروی انتظامی منتقل کرده اند.
تاکنون از میان اسامی رسیده بازداشتی تعدادی از آنها اعضای تشکل های شورای همکاری، کمیته هماهنگی ایجاد تشکل های کارگری، اتحادیه آزاد کارگران، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پی گیری از جمله مریم حاج محسن، پروانه قاسمیان، فاطمه شاه نظری، شریفه، محمد فرجی، بهروز خباز، جعفر عظیم زاده، زانیار احمدی، محمد اشرفی، علی رضا تقفی ، محسن تقفی ، سعید مقدم وسعید یوزی هستند

این بود انشای من!؟