اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعهای بود که بيش از سي هزار تن از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیفهای مختلف گروههای چپ و کمونیست بود، اما "ارتداد" و "الحاد" به معنی رویگردانی از اسلام و عدم اعتقاد به خدا نیز به عنوان تنها جرم برخی شمرده میشد.
تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است و از ۶۵۸ نفر تا بیش از سي هزار نفر تخمین زده میشود. در قسمتی در این مقاله، نظر برخی منابع در مورد تعداد کشتهها و مراجع مختلف از نامهای کشته شدگان درج شده است.
تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است و از ۶۵۸ نفر تا بیش از سي هزار نفر تخمین زده میشود. در قسمتی در این مقاله، نظر برخی منابع در مورد تعداد کشتهها و مراجع مختلف از نامهای کشته شدگان درج شده است.
بیشتر اعدامشدگان زندانهای تهران در واقعهٔ تابستان ۶۷ در گورهای دستهجمعی گورستان خاوران به خاک سپردهشدند.
پیشزمینهٔ تاریخی
در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات «فروغ جاویدان» به طور اخص میدانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی میدانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سالهای ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
آیت الله منتظری در نامه به آیت الله خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندانها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ مینویسد:
«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی میشود.....»
در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات «فروغ جاویدان» به طور اخص میدانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی میدانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سالهای ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
آیت الله منتظری در نامه به آیت الله خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندانها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ مینویسد:
«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی میشود.....»
در کتاب «پاسداشت حقیقت» که در دهه ۸۰ و در جمهوری اسلامی توسط دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید این واقعه بیشتر ادامهٔ درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی به طور کلی تصویر شدهاست.
به نوشتهٔ این کتاب: در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
«همزمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیتهای برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیامهای مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ میدهد.» (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا, از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران, در مطلب خود «پروژهٔ قتل عام تابستان ۶۷» این اعدامها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۰ میداند که به دلیل فشارهای بین المللی در سالهای ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود.
آغاز ماجرا
حکم آیتالله خمینی
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران... آیتالله خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده... [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان همزمان با برنامههای بیرون سازمان داشتند، صادر کردند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲) که متن نامهها در خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بودهاست، و با اعدامها مخالف بودهاست، وجود دارند.
آیتالله خمینی آنها را «محارب» اعلام میکند و چنین حکم میدهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند
بدین ترتیب بر اساس این حکم کسانی که از عملکرد «سازمان مجاهدین خلق» برائت جسته و توبه میکردند، اعدام نمیشدند. آیتالله خمینی «تشخیص این موضوع را نیز به رأی اکثریت قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار میکند، با تأکید بر اینکه احتیاط در اجماع است
به نوشتهٔ این کتاب: در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
«همزمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیتهای برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیامهای مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ میدهد.» (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا, از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران, در مطلب خود «پروژهٔ قتل عام تابستان ۶۷» این اعدامها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۰ میداند که به دلیل فشارهای بین المللی در سالهای ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود.
آغاز ماجرا
حکم آیتالله خمینی
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران... آیتالله خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده... [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان همزمان با برنامههای بیرون سازمان داشتند، صادر کردند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲) که متن نامهها در خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بودهاست، و با اعدامها مخالف بودهاست، وجود دارند.
آیتالله خمینی آنها را «محارب» اعلام میکند و چنین حکم میدهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند
بدین ترتیب بر اساس این حکم کسانی که از عملکرد «سازمان مجاهدین خلق» برائت جسته و توبه میکردند، اعدام نمیشدند. آیتالله خمینی «تشخیص این موضوع را نیز به رأی اکثریت قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار میکند، با تأکید بر اینکه احتیاط در اجماع است
بر اساس این حکم آیتالله خمینی بر اساس رأی فقهی خود آنها را محارب دانست و دستور داد حد محارب در خصوص آنها اجرا شود. البته از جهتی حکم بغی هم در مورد این گروه صدق میکند. (حتی با تعریف بعضی دینشناسان جریان دوم خرداد مثل محسن کدیور).
رئیس وقت دفتر آیتالله خمینی (که پسرش سیداحمد خمینی بود) در نامهای در مورد جزییات این اعدامها میپرسد و منجمله در مورد اینکه آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟
پاسخ آیتالله خمینی بدینگونهاست که: " بسمه تعالی. در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است."
اعدامها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی
اعدامهای تابستان ۶۷ پیش زمینههایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدامها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده میشود. این روندی است که در تهران و زندانهای گوهردشت و اوین اتفاق افتادهاست در مورد جزئیات اعدامها در سایر شهرستانها منابع کافی در دست نیست اما پروسهای مشابه در شهرستانهای دیگر گمان برده میشود.
آغاز
اکثر مراجع روزهای اول مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند اما یرواند آبراهامیان، تاریخدان معروف، این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشتهاست. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندانها صورت گرفت و تلوزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد میگوید:«از روز جمعه ۷ مرداد ۶۷، به عنوان اولین اقدام، تلویزیون بندها را جمع میکنند و از فردای آنروز زندانیان سیاسی سراسر ایران از ملاقات، رفتن به بهداری، هواخوری و روزنامه محروم میشوند.» و یرواند آبراهامیان مینویسد:«در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ جولای ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندانهای اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازهها بسته و تلفنها قطع شد. تلویزیونها را از برق کشیدند و از توزیع نامهها، روزنامهها و بستههای دارویی (در زندانها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندانها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلولهای خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت و آمد به مکانهای عمومی مانند درمانگاهها، کارگاهها، قرائت خانهها، تالارهای تدریس و حیاطها ممنوع شد.»
با این حساب محاکمهها و سوال و جوابها آغاز میشوند.
محاکمه و اعدامهای مرداد
ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام «منافقین» (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور آیتالله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماینده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام جعفر نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد میکرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ» مینامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.
از روز شنبه ۸ مرداد کمیسیونی به سرپرستی «نیری» در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر میگردد و کشتار را با «محاکمه مجدد» مجاهدین، آنهم از زنان مجاهد آغاز میکند. به گفتهٔ حسن پویا، یرواند آبراهامیان و گزارشهای متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارشهای سازمانهای اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسیشان سوال میشود و اگر کسی میگفت «مجاهدین» در جا به اعدام محکوم میشد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین میشناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و «پافشاری بر نفاق» گرفته شدهاست). کسانی که پاسخ داده بودند «منافقین» با سوالهای دیگری روبرو میشدند.
«آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونی منافقین را محکوم کنید؟»، «آیا حاضرید طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟»، «آیا حاضرید میدانهای مین گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنید؟» و پاسخ منفی به هریک از این سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: «در گوهردشت، زندانیان میتوانستند چهره بازجویان خود را ببینند ولی در اوین آنها را با چشم بسته به بازجویی میبردند.»
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف میکند:«کسانیکه پاسخهای نامساعد میدادند، یا حاضر به زبان آوردن»منافقین«نبودند، بیدرنگ به اتاق ویژهای هدایت میشدند. در آنجا انگشترها و عینکهایشان ضبط و به آنها گفته میشد که وصیت نامه نهایی خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوی چوبههای دار که پنهانی، هم در تالار سخنرانی گوهردشت و هم در حسینیه اوین برپا شده بود میبردند و در گروههای ۶ نفری به دار میآویختند. جان کندن بعضی از آنها تا ۱۵ دقیقه به طول میانجامید چون بجای اینکه دریچهای پنهانی از زیر پایشان در رود و به پایین بیفتد به همان شیوه قدیمی حلق آویز میشدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند ولی با این تقاضا، به این عنوان که طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق آویز شوند مخالفت بعمل آمد. البته این بهانهای بیش نبود. چون طی یک دهه محکومین به»فساد فی الارض«بوسیله جوخههای آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکاری کامل، هم در قبال دنیای خارج و هم در برابر بخشهای دیگر همان زندان بود. به چپ گرایان گفته شد که مجاهدین به زندانهای دیگر انتقال یافتهاند، اما بعضی از زندانیان با مشاهده کامیونهای مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفی تئاتر رفت و آمد داشتند جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این آنها نمیدانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاههای»فریزر«در مرده شویخانه زندان از کار افتادهاست. یکی از پاسداران ادعا کرد که آنها»فقط مشغول تمیز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدامها میگوید:«زنی از گروههای چپ گرا مینویسد که هیچ یک از ۵۰ مجاهدی که با او در یک بخش زندانی بودند به بندهای خود باز نگشتند. به نوشته مردی متعلق به همان گرایش، هیچکدام ۱۹۵ تن از ۲۰۰ مجاهدی که در یکی از بخشهای زندان گوهردشت نگهداری میشدند بازنگشتند. گزارش دیگری حاکی است که حجت الاسلام نیری مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسی) وارد کند. در حالیکه آیت الله اشراقی با حالتی نه چندان قاطع سعی داشت راه اعتدال بپیماید.»
محاکمه و اعدامهای شهریور
شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. اینها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومهله، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمانهای کوچک چپی از این سازمانها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپیها جلب شد و پرسش و پاسخ از آنها از ۵ شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. «آیا شما مسلمانید؟»، «آیا به خدا اعتقاد دارید؟»، «آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟»، «آیا محمد را بهعنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟»، «آیا در ماه رمضان روزه میگیرید؟»، «آیا قرآن میخوانید؟»، «آیا هر روز نماز میخوانید؟»، «آیا ترجیح میدهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟»، «آیا حاضرید زیر ورقهای را دایر بر اینکه به خدا، به پیغمبر، به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید امضا کنید؟» و پر معناتر از همه: «آیا در خانوادهای بزرگ شدهاید که پدر در آن نماز میخواند، روزه میگرفت و قرآن میخواند؟»
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بینالملل و تاریخنویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوالها میتوانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر «ارتداد» فرد تاکید میکرد زیرا طبق موازین فقهی، فقط کسی را میتوان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان و در سایه پدری که به طور مرتب نماز و قرآن میخوانده و در ماه رمضان روزه میگرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید میکرد اما میگفت نماز نخواندهاست تنها به شلاق محکوم میشد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» عمل میشدهاست و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق میمردند یا اسلام را میپذیرفتند.
اعتراضهایی از طرف زندانیان به این محاکمهها صورت میگیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا میکنند که شلاق میخورند و بعضا زیر شلاق کشته میشوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که اینگونه کشته میشوند.
آبراهامیان روند اعدامها را اینگونه توصیف کردهاست:"این بازجوئیها که به مدت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار اصلی دادگاه صورت گرفت. بخشی از بازجوییها حالت شفاهی داشت، و بخش دیگر به شکل پرسش نامههای ماشین شده انجام پذیرفت. بعضی از زندانیان میتوانستند بازجویان خود را ببینند ولی دیگران در پشت پاراوانهای بلند پنهان شده بودند. کسانی که جوابهایشان پذیرفتنی بود به سوی راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهایشان غیرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدایت میشدند، دسته نخست را به بندهای خود باز میگرداندند و به آنها دستور نماز خواندن میدادند اگر زندانی از خواندن یک نوبت نماز خودداری میکرد از بابت آن ده ضربه تازیانه به او مینواختند و مجازات کسی که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خودداری میورزید، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهایی که نتوانسته بودند با موفقیت به پرسشها پاسخ گویند و مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفهٔ کوتاه برای تحویل مایملک مختصر و نوشتن آخرین وصایای خود به سوی چوبههای دار برده میشدند. بعضی از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامی که بوجود آمده بود اشتباها به سمت دری که نمیبایست هدایت شدند. جان به در بردگان به یاد میآورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت نامه را شوخی میپنداشتند چون نمیتوانستند تصور کنند که چنان پرسشهایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند.
رفتاری که با زنان صورت گرفت تا اندازهای پیچیده تر بود. در حالی که زنان مجاهد به عنوان «محارب خداً به دار آویخته شدند، به زنهای متعلق به سازمانهای چپ، حتی اگر در خانوادههای مذهبی هم پرورش یافته بودند، فرصت دیگری ارزانی شد چون آنها (بهعنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمیشدند. زن بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق»تغزیر«میشدند. بعد از مدتی، بسیاری از آنها پذیرفتند که نماز بخوانند. یکی از آنها دچار کابوس میشود. برخی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتی از نوشیدن آب خودداری ورزیدند. یکی از آنها بعداز ۲۲ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان برای او بهعنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند. چون در هر حال»او بود که تصمیم مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپها و کمونیستها نیز محاکمه و اعدام شدند.
مخالفتها با روایت بازماندگان از آن واقعه
با توجه به این که محاکمهها برای این اعدامها شدیدا شخصی و خصوصی صورت میگرفتهاست بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان, تاریخ دان, نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی میدانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است, نویسندگان میگویند:" «در این گونه مدعیات مطرح شده... بسیار میتوان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمیدانند قضیه از چه قرار است نمیگویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمیشوند، یا در پاسخ به این سوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله میگویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را میبرند و اعدام میکنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی میدهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده... برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است... در واقع آن گونه که... درباره این قضیه سخن گفته شده... و با چنان روشهایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمیبایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندانها باقی بماند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)
پس از اعدامها
آبراهامیان مینویسد:«به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ ۴ آذر ماه (۲۵ نوامبر) هیچ اطلاعی دربارهٔ اعدام آنها داده نشد. بعضی از آنها با تلفن، به کمیتهها و معدودی نیز به خود زندان اوین احضار شدند تا اثاثیه شخصی و یا آخرین وصیتنامههای اعدام شدگان را، در مواردی که این وصیتنامهها بی زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. برای آنکه از ازدحام جلوگیری شود آنها را در گروههای جدا از هم و طی چندین هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صریحا اعلام شد که حق برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستانهای بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در این گورستانها، مارکسیستها را به این عنوان که»نجس«هستند جدا از دیگران به خاک سپردند. به این ترتیب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نیز به مرحلهٔ اجرا گذاشته شد.»
تعداد اعدامیان
به علت اینکه جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق اعدامها هرگز فاش نشدهاست و بین مراجع مختلف در مورد آنها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده میشود. در اینجا سعی میشود ابتدا به اعداد اعلامشدهٔ منابع مختلف رجوع میشود و سپس به لیستهای مختلفی که از کشتهشدگان منتشر شده اشاره میشود.
سازمان عفو بینالملل «بیش از ۲۵۰۰ نفر» را اعلام کردهاست. در ضمن لیست و نامهای مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمانهای مختلف اعلام شدهاست.
لیست کشته شدگان
اولین لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین میکرد. این لیست که نام ۶۱۵ نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از ۶۱۵ نفر، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۱۰۸ نفر به اکثریت، ۹۰ نفر به حزب توده، ۴۱ نفر به انشعابات دیگر فدایی، ۳۰ نفر به کومهله، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.
در سالهای پس از آن تلاشهای زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که حاصلش جمع نامهای حدود پنج هزار نفر است.
کمیته موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران، کانون ایرانیان لندن، کانون حمایت از زندانیان سیاسی (در آخن,آلمان)، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) در سال ۶۷، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله تشکلهایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کردهاند. تعداد و جزییات هر کدام از این لیستها با دیگری متفاوت است.
آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود، این رقم را ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر دانسته و تایید میکند که رقم دقیق را بهخاطر ندارد
رئیس وقت دفتر آیتالله خمینی (که پسرش سیداحمد خمینی بود) در نامهای در مورد جزییات این اعدامها میپرسد و منجمله در مورد اینکه آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟
پاسخ آیتالله خمینی بدینگونهاست که: " بسمه تعالی. در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است."
اعدامها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی
اعدامهای تابستان ۶۷ پیش زمینههایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدامها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده میشود. این روندی است که در تهران و زندانهای گوهردشت و اوین اتفاق افتادهاست در مورد جزئیات اعدامها در سایر شهرستانها منابع کافی در دست نیست اما پروسهای مشابه در شهرستانهای دیگر گمان برده میشود.
آغاز
اکثر مراجع روزهای اول مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند اما یرواند آبراهامیان، تاریخدان معروف، این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشتهاست. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندانها صورت گرفت و تلوزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد میگوید:«از روز جمعه ۷ مرداد ۶۷، به عنوان اولین اقدام، تلویزیون بندها را جمع میکنند و از فردای آنروز زندانیان سیاسی سراسر ایران از ملاقات، رفتن به بهداری، هواخوری و روزنامه محروم میشوند.» و یرواند آبراهامیان مینویسد:«در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ جولای ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندانهای اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازهها بسته و تلفنها قطع شد. تلویزیونها را از برق کشیدند و از توزیع نامهها، روزنامهها و بستههای دارویی (در زندانها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندانها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلولهای خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت و آمد به مکانهای عمومی مانند درمانگاهها، کارگاهها، قرائت خانهها، تالارهای تدریس و حیاطها ممنوع شد.»
با این حساب محاکمهها و سوال و جوابها آغاز میشوند.
محاکمه و اعدامهای مرداد
ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام «منافقین» (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور آیتالله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماینده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام جعفر نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد میکرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ» مینامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.
از روز شنبه ۸ مرداد کمیسیونی به سرپرستی «نیری» در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر میگردد و کشتار را با «محاکمه مجدد» مجاهدین، آنهم از زنان مجاهد آغاز میکند. به گفتهٔ حسن پویا، یرواند آبراهامیان و گزارشهای متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارشهای سازمانهای اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسیشان سوال میشود و اگر کسی میگفت «مجاهدین» در جا به اعدام محکوم میشد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین میشناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و «پافشاری بر نفاق» گرفته شدهاست). کسانی که پاسخ داده بودند «منافقین» با سوالهای دیگری روبرو میشدند.
«آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونی منافقین را محکوم کنید؟»، «آیا حاضرید طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟»، «آیا حاضرید میدانهای مین گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنید؟» و پاسخ منفی به هریک از این سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: «در گوهردشت، زندانیان میتوانستند چهره بازجویان خود را ببینند ولی در اوین آنها را با چشم بسته به بازجویی میبردند.»
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف میکند:«کسانیکه پاسخهای نامساعد میدادند، یا حاضر به زبان آوردن»منافقین«نبودند، بیدرنگ به اتاق ویژهای هدایت میشدند. در آنجا انگشترها و عینکهایشان ضبط و به آنها گفته میشد که وصیت نامه نهایی خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوی چوبههای دار که پنهانی، هم در تالار سخنرانی گوهردشت و هم در حسینیه اوین برپا شده بود میبردند و در گروههای ۶ نفری به دار میآویختند. جان کندن بعضی از آنها تا ۱۵ دقیقه به طول میانجامید چون بجای اینکه دریچهای پنهانی از زیر پایشان در رود و به پایین بیفتد به همان شیوه قدیمی حلق آویز میشدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند ولی با این تقاضا، به این عنوان که طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق آویز شوند مخالفت بعمل آمد. البته این بهانهای بیش نبود. چون طی یک دهه محکومین به»فساد فی الارض«بوسیله جوخههای آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکاری کامل، هم در قبال دنیای خارج و هم در برابر بخشهای دیگر همان زندان بود. به چپ گرایان گفته شد که مجاهدین به زندانهای دیگر انتقال یافتهاند، اما بعضی از زندانیان با مشاهده کامیونهای مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفی تئاتر رفت و آمد داشتند جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این آنها نمیدانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاههای»فریزر«در مرده شویخانه زندان از کار افتادهاست. یکی از پاسداران ادعا کرد که آنها»فقط مشغول تمیز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدامها میگوید:«زنی از گروههای چپ گرا مینویسد که هیچ یک از ۵۰ مجاهدی که با او در یک بخش زندانی بودند به بندهای خود باز نگشتند. به نوشته مردی متعلق به همان گرایش، هیچکدام ۱۹۵ تن از ۲۰۰ مجاهدی که در یکی از بخشهای زندان گوهردشت نگهداری میشدند بازنگشتند. گزارش دیگری حاکی است که حجت الاسلام نیری مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسی) وارد کند. در حالیکه آیت الله اشراقی با حالتی نه چندان قاطع سعی داشت راه اعتدال بپیماید.»
محاکمه و اعدامهای شهریور
شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. اینها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومهله، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمانهای کوچک چپی از این سازمانها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپیها جلب شد و پرسش و پاسخ از آنها از ۵ شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. «آیا شما مسلمانید؟»، «آیا به خدا اعتقاد دارید؟»، «آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟»، «آیا محمد را بهعنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟»، «آیا در ماه رمضان روزه میگیرید؟»، «آیا قرآن میخوانید؟»، «آیا هر روز نماز میخوانید؟»، «آیا ترجیح میدهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟»، «آیا حاضرید زیر ورقهای را دایر بر اینکه به خدا، به پیغمبر، به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید امضا کنید؟» و پر معناتر از همه: «آیا در خانوادهای بزرگ شدهاید که پدر در آن نماز میخواند، روزه میگرفت و قرآن میخواند؟»
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بینالملل و تاریخنویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوالها میتوانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر «ارتداد» فرد تاکید میکرد زیرا طبق موازین فقهی، فقط کسی را میتوان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان و در سایه پدری که به طور مرتب نماز و قرآن میخوانده و در ماه رمضان روزه میگرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید میکرد اما میگفت نماز نخواندهاست تنها به شلاق محکوم میشد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» عمل میشدهاست و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق میمردند یا اسلام را میپذیرفتند.
اعتراضهایی از طرف زندانیان به این محاکمهها صورت میگیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا میکنند که شلاق میخورند و بعضا زیر شلاق کشته میشوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که اینگونه کشته میشوند.
آبراهامیان روند اعدامها را اینگونه توصیف کردهاست:"این بازجوئیها که به مدت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار اصلی دادگاه صورت گرفت. بخشی از بازجوییها حالت شفاهی داشت، و بخش دیگر به شکل پرسش نامههای ماشین شده انجام پذیرفت. بعضی از زندانیان میتوانستند بازجویان خود را ببینند ولی دیگران در پشت پاراوانهای بلند پنهان شده بودند. کسانی که جوابهایشان پذیرفتنی بود به سوی راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهایشان غیرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدایت میشدند، دسته نخست را به بندهای خود باز میگرداندند و به آنها دستور نماز خواندن میدادند اگر زندانی از خواندن یک نوبت نماز خودداری میکرد از بابت آن ده ضربه تازیانه به او مینواختند و مجازات کسی که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خودداری میورزید، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهایی که نتوانسته بودند با موفقیت به پرسشها پاسخ گویند و مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفهٔ کوتاه برای تحویل مایملک مختصر و نوشتن آخرین وصایای خود به سوی چوبههای دار برده میشدند. بعضی از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامی که بوجود آمده بود اشتباها به سمت دری که نمیبایست هدایت شدند. جان به در بردگان به یاد میآورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت نامه را شوخی میپنداشتند چون نمیتوانستند تصور کنند که چنان پرسشهایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند.
رفتاری که با زنان صورت گرفت تا اندازهای پیچیده تر بود. در حالی که زنان مجاهد به عنوان «محارب خداً به دار آویخته شدند، به زنهای متعلق به سازمانهای چپ، حتی اگر در خانوادههای مذهبی هم پرورش یافته بودند، فرصت دیگری ارزانی شد چون آنها (بهعنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمیشدند. زن بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق»تغزیر«میشدند. بعد از مدتی، بسیاری از آنها پذیرفتند که نماز بخوانند. یکی از آنها دچار کابوس میشود. برخی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتی از نوشیدن آب خودداری ورزیدند. یکی از آنها بعداز ۲۲ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان برای او بهعنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند. چون در هر حال»او بود که تصمیم مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپها و کمونیستها نیز محاکمه و اعدام شدند.
مخالفتها با روایت بازماندگان از آن واقعه
با توجه به این که محاکمهها برای این اعدامها شدیدا شخصی و خصوصی صورت میگرفتهاست بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان, تاریخ دان, نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی میدانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است, نویسندگان میگویند:" «در این گونه مدعیات مطرح شده... بسیار میتوان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمیدانند قضیه از چه قرار است نمیگویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمیشوند، یا در پاسخ به این سوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله میگویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را میبرند و اعدام میکنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی میدهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده... برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است... در واقع آن گونه که... درباره این قضیه سخن گفته شده... و با چنان روشهایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمیبایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندانها باقی بماند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)
پس از اعدامها
آبراهامیان مینویسد:«به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ ۴ آذر ماه (۲۵ نوامبر) هیچ اطلاعی دربارهٔ اعدام آنها داده نشد. بعضی از آنها با تلفن، به کمیتهها و معدودی نیز به خود زندان اوین احضار شدند تا اثاثیه شخصی و یا آخرین وصیتنامههای اعدام شدگان را، در مواردی که این وصیتنامهها بی زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. برای آنکه از ازدحام جلوگیری شود آنها را در گروههای جدا از هم و طی چندین هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صریحا اعلام شد که حق برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستانهای بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در این گورستانها، مارکسیستها را به این عنوان که»نجس«هستند جدا از دیگران به خاک سپردند. به این ترتیب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نیز به مرحلهٔ اجرا گذاشته شد.»
تعداد اعدامیان
به علت اینکه جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق اعدامها هرگز فاش نشدهاست و بین مراجع مختلف در مورد آنها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده میشود. در اینجا سعی میشود ابتدا به اعداد اعلامشدهٔ منابع مختلف رجوع میشود و سپس به لیستهای مختلفی که از کشتهشدگان منتشر شده اشاره میشود.
سازمان عفو بینالملل «بیش از ۲۵۰۰ نفر» را اعلام کردهاست. در ضمن لیست و نامهای مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمانهای مختلف اعلام شدهاست.
لیست کشته شدگان
اولین لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین میکرد. این لیست که نام ۶۱۵ نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از ۶۱۵ نفر، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۱۰۸ نفر به اکثریت، ۹۰ نفر به حزب توده، ۴۱ نفر به انشعابات دیگر فدایی، ۳۰ نفر به کومهله، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.
در سالهای پس از آن تلاشهای زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که حاصلش جمع نامهای حدود پنج هزار نفر است.
کمیته موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران، کانون ایرانیان لندن، کانون حمایت از زندانیان سیاسی (در آخن,آلمان)، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) در سال ۶۷، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله تشکلهایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کردهاند. تعداد و جزییات هر کدام از این لیستها با دیگری متفاوت است.
آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود، این رقم را ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر دانسته و تایید میکند که رقم دقیق را بهخاطر ندارد
کاملترین لیست این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیستهای فوقالذکر حاصل شدهاست. این لیست که به همت ب.آزاده و ب.آذرکلاه جمعآوری شده جمعا شامل ۴۴۸۱ نفر است
مسئولان اعدامها
در زمان این اعدامها آیتالله خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ اینها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته بود.
آیتالله حسینعلی منتظری در این باره نامهای به آیتالله خمینی نوشت و شخص آیتالله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد به عمل آورد
همین عامل باعث شد که تمام بازماندگان قربانیان آن واقعه و اپوزیسیون جمهوری اسلامی، خمینی را مسئول مستقیم این واقعه بدانند. پس از او بالاترین مسئولان ایران در آن هنگام هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، سید علی خامنهای (رئیس جمهور) و سید احمد خمینی (رئیس دفتر خمینی) بودند.
آیتالله منتظری در آنزمان قائم مقام رهبری بود. خوانده شدن نامهٔ محرمانهٔ آیت الله حسینعلی منتظری به خمینی در رادیو بیبیسی در فروردین ۶۸، که در اعتراض به اعدامها در تابستان ۶۷ نوشته شده بود منجر به عزل و تبعید خانگی وی شد
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند میتوان به این افراد اشاره کرد:
مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ (بعدها وزیر کشور در کابینهٔ احمدینژاد)
صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب
محمد ری شهری، وزیر اطلاعات وقت
علی فلاحیان، قائم مقام وقت وزیر اطلاعات
موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی انقلاب
جعفر نیری، رئیس کمیسیون مرگ
مرتضی اشراقی، دادستان کمیسیون مرگ
ابراهیم رئیسی، معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ
مبشری، حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ
اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندانها (بعدها وزیر دادگستری در کابینهٔ رفسنجانی و خاتمی)
محمد مغیثهای، (معروف به ناصریان)، رئیس وقت زندان گوهردشت
اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندان اوین
داوود لشگری، مسئول انتظامی و امنیتی زندان گوهردشت
محل دفن
قربانیان تابستان ۶۷ در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران خاک شدند اما معروفترین مزار آنها و محل سمبلیک گرامیداشت آنها، گورستان خاوران در نزدیکیهای تهران است. گفته میشود بعضیها هم در زمینهای گورستان بهشت زهرا مدفون هستند.
اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره اعدامها
مجید انصاری رئیس سابق سازمان زندانها، رئیس فراکسیون «اصلاحطلبها» در مجلس پنجم و ششم و از گردانندگان مجمع روحانیون مبارز میگوید:
«عدهای از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد. لذا اینان که تعداد بسیار کمی بودند پس از عملیات اعدام شدند
مسئولان اعدامها
در زمان این اعدامها آیتالله خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ اینها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته بود.
آیتالله حسینعلی منتظری در این باره نامهای به آیتالله خمینی نوشت و شخص آیتالله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد به عمل آورد
همین عامل باعث شد که تمام بازماندگان قربانیان آن واقعه و اپوزیسیون جمهوری اسلامی، خمینی را مسئول مستقیم این واقعه بدانند. پس از او بالاترین مسئولان ایران در آن هنگام هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، سید علی خامنهای (رئیس جمهور) و سید احمد خمینی (رئیس دفتر خمینی) بودند.
آیتالله منتظری در آنزمان قائم مقام رهبری بود. خوانده شدن نامهٔ محرمانهٔ آیت الله حسینعلی منتظری به خمینی در رادیو بیبیسی در فروردین ۶۸، که در اعتراض به اعدامها در تابستان ۶۷ نوشته شده بود منجر به عزل و تبعید خانگی وی شد
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند میتوان به این افراد اشاره کرد:
مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ (بعدها وزیر کشور در کابینهٔ احمدینژاد)
صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب
محمد ری شهری، وزیر اطلاعات وقت
علی فلاحیان، قائم مقام وقت وزیر اطلاعات
موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی انقلاب
جعفر نیری، رئیس کمیسیون مرگ
مرتضی اشراقی، دادستان کمیسیون مرگ
ابراهیم رئیسی، معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ
مبشری، حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ
اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندانها (بعدها وزیر دادگستری در کابینهٔ رفسنجانی و خاتمی)
محمد مغیثهای، (معروف به ناصریان)، رئیس وقت زندان گوهردشت
اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندان اوین
داوود لشگری، مسئول انتظامی و امنیتی زندان گوهردشت
محل دفن
قربانیان تابستان ۶۷ در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران خاک شدند اما معروفترین مزار آنها و محل سمبلیک گرامیداشت آنها، گورستان خاوران در نزدیکیهای تهران است. گفته میشود بعضیها هم در زمینهای گورستان بهشت زهرا مدفون هستند.
اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره اعدامها
مجید انصاری رئیس سابق سازمان زندانها، رئیس فراکسیون «اصلاحطلبها» در مجلس پنجم و ششم و از گردانندگان مجمع روحانیون مبارز میگوید:
«عدهای از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد. لذا اینان که تعداد بسیار کمی بودند پس از عملیات اعدام شدند
علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، از زندانیان اعدامی را افرادی دانست که در تلاش برای پیشروی به خاک ایران و یا قتل شخصیتهای سیاسی بودند، او خاطر نشان کرد:
«در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزهٔ مسلحانه میکنند) باید کشته شوند و این قانون است... زندانیانی که در این ماههای اخیر اعدام شدهاند مجاهدین خلق بودهاند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیتهای سیاسی اعتراف کرده بودند
«در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزهٔ مسلحانه میکنند) باید کشته شوند و این قانون است... زندانیانی که در این ماههای اخیر اعدام شدهاند مجاهدین خلق بودهاند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیتهای سیاسی اعتراف کرده بودند
نظر محمد جواد لاریجانی معاون سابق وزیر خارجه، در مصاحبه با کانال ۲ بی بی سی چنین بود:
خبرنگار: «چند اعدام از این نوع (قتلعام پس از آتش بس) وجود داشته است؟»
لاریجانی: «من دقیقاً نمیدانم. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا میدهیم.»
خبرنگار: «آیا شما میخواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟»
لاریجانی: «من نمیتوانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بودهاند. آنها در انتظار بودهاند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است که مجازاتشان اعدام باشد.» (۲۴ بهمن ۱۳۶۷)
با این وجود، آیتالله منتظری، قائم مقام سابق بیت رهبری، ضمن انتقاد از نحوه محاکمات در خاطرات خود چنین نوشت:
«بالاخره این مطالب را من برایشان(نیری- اشراقی- پورمحمدی و رئیسی) خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آنها دادم و شفاهی به آنها گفتم:
الان دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید»، بعد به آنها گفتم: «اگر امام اصرار دارند شما یک عده از آنها را که در زندان شیطنت میکنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آنها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید، در این صورت لااقل کسی نمیگوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شدهاست جمهوری اسلامی اعدام کردهاست
خبرنگار: «چند اعدام از این نوع (قتلعام پس از آتش بس) وجود داشته است؟»
لاریجانی: «من دقیقاً نمیدانم. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا میدهیم.»
خبرنگار: «آیا شما میخواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟»
لاریجانی: «من نمیتوانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بودهاند. آنها در انتظار بودهاند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است که مجازاتشان اعدام باشد.» (۲۴ بهمن ۱۳۶۷)
با این وجود، آیتالله منتظری، قائم مقام سابق بیت رهبری، ضمن انتقاد از نحوه محاکمات در خاطرات خود چنین نوشت:
«بالاخره این مطالب را من برایشان(نیری- اشراقی- پورمحمدی و رئیسی) خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آنها دادم و شفاهی به آنها گفتم:
الان دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید»، بعد به آنها گفتم: «اگر امام اصرار دارند شما یک عده از آنها را که در زندان شیطنت میکنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آنها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید، در این صورت لااقل کسی نمیگوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شدهاست جمهوری اسلامی اعدام کردهاست
سیدمحمد موسوی خوئینیها دادستانکل کشور وقت ر تأیید اعدامهای انجام گرفته در کشور اعم از سیاسی و غیرسیاسی گفت:
«ما از بالا رفتن آمار اعدامها واهمهای نداریمعلی خامنهای در مقام ریاست جمهوری وقت با ادعای همکاری افراد دربند با افرادی که اقدام مسلحانه در تجاوز به مرزرهای جمهوری اسلامی نمودند، در دیدار با دانشجویان گفت:
«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند... این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم»
«ما از بالا رفتن آمار اعدامها واهمهای نداریمعلی خامنهای در مقام ریاست جمهوری وقت با ادعای همکاری افراد دربند با افرادی که اقدام مسلحانه در تجاوز به مرزرهای جمهوری اسلامی نمودند، در دیدار با دانشجویان گفت:
«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند... این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم»
منابع:
فهرست ۱۴۳۲ نفر از قربانیان کشتار سال ١٣۶٧ در زندانهای جمهوری اسلامی (جنایت مقدس)
گورستان خاوران؛ مدفن بی نام و نشان اعداميان (بیبیسی فارسی)
متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری به همراه پیوستها صفحه ۵۲۰ چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا
(محسن رضایی و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، صفحه ۱۴۷)
.متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۴ در (سایت آیت الله العظمی منتظری)
.متن نامه اسکن شده منسوب به روحالله خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۶ در (سایت آیت الله العظمی منتظری)
(محسن رضایی و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، صفحه ۱۴۷)
.ذیل متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۵ در (سایت آیت الله العظمی منتظری)
.اسکن ذیل متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۷ در (سایت آیت الله العظمی منتظری)
اعتراض به اعدامهای بیرویه صفحه ۶۳۸(سایت آیت الله العظمی منتظری)
اسامی قربانیان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در وبگاه عصر نو
نامه به حضرت امام در اعتراض به اعدام محکومین در زندانها، (خاطرات منتظری صفحه ۶۲۹) در سایت آیت الله العظمی منتظری
روزنامه فرانسوی لوپوئن ۱۷ بهمن ۶۷
متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری به همراه پیوستها صفحه ۳۴۷ چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا
۲۰ دیماه ۱۳۶۷
رادیو سراسری ۱۵ آذر و روزنامه رسالت ۱۶ آذر
پروژه قتل عام در تابستان ۶۷، حسن پویا
کشتار تابستان ۱۳۶۷، یرواند آبراهامیان
عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی
کشتار تابستان ۶۷، مصاحبهٔ تلویزیون کانال جدید با بابک یزدی
کتاب زندان، به ویراستاری ناصر مهاجر
خاطرات آیتالله منتظری، اتحاد ناشرین ایرانی در اروپا
فصل طنابکشی، حسن پویا
کابوس وحشت، سازمان راه کارگر
اعدامهای جمعی به روایت شاهد عینی، راه توده
رضایی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، ۱۳۸۱
متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری به همراه پیوستها صفحه ۳۴۷ چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا
۲۰ دیماه ۱۳۶۷
رادیو سراسری ۱۵ آذر و روزنامه رسالت ۱۶ آذر
پروژه قتل عام در تابستان ۶۷، حسن پویا
کشتار تابستان ۱۳۶۷، یرواند آبراهامیان
عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی
کشتار تابستان ۶۷، مصاحبهٔ تلویزیون کانال جدید با بابک یزدی
کتاب زندان، به ویراستاری ناصر مهاجر
خاطرات آیتالله منتظری، اتحاد ناشرین ایرانی در اروپا
فصل طنابکشی، حسن پویا
کابوس وحشت، سازمان راه کارگر
اعدامهای جمعی به روایت شاهد عینی، راه توده
رضایی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، ۱۳۸۱
محمد حسين نادعلي
مرداد 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر