۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

امروز رنگ به جای تفنگ-محدحسین نادعلی



میگویم و میگوییم و حتمن خواهند گفت که هرملموس ِ دست یافتنی ای راه و شاید اگر درست تر بخواهم بگویم ،راه های متفاوتی دارند.
این دست یافتنی ها میتواند خرس پشما لوی هم خوابه ی شب های کودکی ما باشد تا یک نظام سیاسی اقتصادی همچون سوسیا لیسم.
در این بین بسته به نوع بسته ی در خواستی، راه ها متفاوتند .
گاهی به قرمزی خون گردن بریده ی یک سرباز و گاه به شیرینی آب نبات چوبی.
و این راه ه حتی میتواند تا خلق یک اثر هنری خلاقانه با روحیه ای کاملن لطیف پیش روند.
که میرود.
که رفته است.
که حالا هم میتواند برود.
حتی در پهنه ی بی سر و ته و بی صاحبی چون ایران گربه پست ِ صفت در چنبره ی نظام فاشیستی امپریالیستی فقاهت.
از اثر هنری گفتم که اصل موضوع نگاشته ی نگارنده ی در حال نوشتن است.
اتر هنری از دوره رنسانس که نه ، از دوره ی دیوارنگاره های ابتدایی غارهای لاسکو، گاه برای زیبایی و همیشه برای سخن گفت و مبارزه خلق شده اند.
که مبارزه را در غارهای لاسکو و همین غارهای لرستان و ارومیه ی اسلامی خودمان هم دیده ایم.
مبارزه اصل زندگی و طبیعت و لازمه ی تنازع بقاست .
حال این مبارزه در زمان لاسکو با جن و پری و شیر و پلنگ بوده است و در حال با غریبه ی خون آشام دیگری به نام نظام سلطه
پس اتر هنری در اصل کار کردی جز مبارزه نداشته، نمیتواند داشته باشد و نخواهد داشت.
حتی صحنه ی هم خوابگی که در اثر رنسانس خلق شد و سانسور شد و به سقف کلیسای مقتدر منتقل شد نیز مبارزه ی زن و مرد بود برای تولید نسلی سربلند تر.
لبخند مونالیزا با گریه و خشم من مبارزه میکند،گاهی میخندد و گاه اخم میکند.
مینیاتور ایرانی کار رضا و حسین و حسن و غلام عباسی.
تماما جز مبارزه نمیتواد باشد.
که ترسیم چهره ی یک پادشاه در حقیقت تف کردن روی صورت او را به همراه خواهد داشت.
پس کارکرد اصلی اثر هنری در این نگاشته مبارزه عنوان میشود و آماده ی مناظره با هر رویکرد هنری دیگر و مقالات نقادانه می باشد.
اما میخواهیم کارکرد مبارزاتی اثز هنری را وسعت بخشیم و به اصل آن یعنی غارهای لاسکو برگردانیم نه آنکه به موزه ی لوور و دیگر هم پیاله گان گوچک و بزرگ شرقی و غربی اش که جایگاه لاس های هنری بورژوازیست و حراج های بین المللی که خواستگاه رخ نمایی سرمایه ی نظام امپریالیستیست.
که همانا چنین تماشاخانه هایی جای مبارزین و توده در حال آمادگی جهت مبارزه نیست.
که جای مونالیزا روی دیوار خیابان گمرک تهران است تا با هر لبخندش سخنی تازه بکوید از مبارزه با دیو سرمایه و سلطه و حاکمه.
و این است سر آغاز هنر شهری .یعنی میانه های قرن پر استرس20 میلادی و دیوارهایی نظیر برلین در آلملن ِ دو تکه و متاخر آن دیوار تقسیم کننده ی فلسطین و دیوارهای نیویورک و رم و توکیو.
و کجاست هنر شهری ِ دیوار نگاری در ایران در تمام دوران مسلوط در چنبره ی شا هنشاهی و مبارزه جهت مشروطیت.
گشتیم نبود.
جز مرگ بر شاه.
درود بر ...
و امروز،من،ما و همه بر آنیم تا هنر شهری ِ دیوار نگاری در ایران را احیا که نه، متولد کنیم در راه آرمان هایمان گام بردارد.
که امروز زمان تفنگ و کیو کیو بنگ بنگ نیست.
امروز رنگ به جای تفنگ.

محدحسین نادعلی

مهر88

هیچ نظری موجود نیست: