براي مير حسين موسوي عزيز!
تنها راهكار موجود جهت خاتمه دادن به جريان بازداشت ها و شهادت ها
تاريخ، نقطه ي مركزي و يا آغاز اتفاقات در اكثر كشورهاي دنيا را، پايتخت آن كشور مي داند ،لذا با اين ديد گاه و بنا بر اصل "از جزء به كل" ، تهران را نمونه يا خود ايران فرض ميكنيم .اين پيش گفتار از آنجايي است كه نگارنده در بطن جريانات اخير ايران و در تهران حضور داشته و دارد .كنشي كه مردم ايران با" شور" در زمان تبليغات نامزدها ي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اسلامي و با" شعور"در مقابل اعلام نتايج از خود نشان دادند، مجموعه ي اتفاقاتي را در تاريخ سياسي-اجتماعي جمهوري اسلامي رقم زد كه با اطمينان ميتوان گفت كه هيچ يك از طرفين بازي شطرنج "سياست-قدرت"(در بالاي حاكميت) ايران،آمادگي مواجهه با آن را نداشتند.لا اقل رفتار شعور آميز مردم در مقابل اعلام نتايج در مخيله ي هيچ يك از برنامه ريزان تقلب و يا بهتر بگويم،برنامه ريزان 4ساله ي پيش روي ايران نميگنجيد.اين شعور،كنشي خود جوش را از خود بروز داد. جوششي از بطن توده يا همان اكثريت، كه اين بار "نه خاموش"، در مقابل عدد رويايي و" كاغذ باور" 24 ميليون نفر. با محاسبات ساده ي رياضي كه اين روزها حاكمان ايران از انجام آن عاجزند ، تفريق ميكنيم آراي اعلام شده براي احمدي نژاد را از كل آراي ماخوذه و آنرا با تحريم كنندگان انتخابات و كساني كه به هر دليل راي ندادند جمع ميبنديم. مسلما كفه ي ترازوي راي نداده ها به احمدي نژاد با توجه به جمعيت 80 ميليوني ايران قابل قياس با وزن "خس و خاشاك" نيست و 24 ميليون را به راحتي در خود مي بلعد.حضور 4 نامزد با 4 جريان فكري و از 4 "پايگاه – نسل" سياسي متفاوت،نوستالژي انقلاب 57 را براي نسل اول انقلاب تازه كرد و آنان را به ميدان آورد، نسل هاي بعد نيز كه خاطره اي از رويدادهاي 57 نداشتند و يا حتي سن سياسي شان 18 تير 78 را نيز لمس نكرده بود،تصاوير پخش شده از رسانه ي ملي! جمهوري اسلامي با موضوع" پياده شدن آقاي خميني از هواپيما " و شلوغي هاي همين خيابان انقلاب را در سال 57 كه هر سال نوتر ميشود و به خورد بينندگان داده ميشود را جزئي از تجربه،خاطره و نوستالژي خود قلمداد كرد وپا به خيابان گذاشت.عده اي نيز فراي اين خاطرات تنها براي اثبات "قانون بقاي انرژي" و خالي كردن انرژي نهفته ي 30 ساله ي خود پا به ميدان گذاشتند و بودند شماري كه با وجود همسو نبودن تفكرشان با جنبش به راه افتاده،در معركه حضور داشتند تا بتوانند حقوق خود كه در سر ميپرورانند و هيچ تناسبي با سخن اكثريت ندارد را از آب گل آلود دشت كنند.و باز هم بودند آناني كه در مقابل سونامي خروش مردم غافلگير و جو زده شده بودند و نا خودآگاه و ناخواسته همراه جمع بودند.اكثريت توده ي به راه افتاده رنگ غالب را سبز تعيين نمود و خود را پشت سر موسوي با 14 ميليون راي ماخوذه قرار داد ، و سايرمعترضين را نيز در خود ذوب نمود تا در مقابل آناني كه نام احمدي نژاد را در گلو قرقره ميكردند، بايستند و حق خود را با شعار مسالمت آميز و همراه با سكوت خود يعني"راي من كجاست؟" بگيرد.آنان خود را در مقابل احمدي نژاد پرستاني ديدند كه پشتيباني تمامي قدرتهاي امنيتي ايران چون بسيج،سپاه و گارد ضد شورض و حتي چماق داراني را كه از پس ماندگان شعبان خان جعفري وبرادر سعيد عسگر به حساب مي آمدند را نيز به همراه داشتند.موسوي با پشتوانه ي محكي چون 30 سال حضور قدرتمند هاشمي رفسنجاني و 8 سال حضور مردمي محمد خاتمي توانسته بود خود را به اول صف برساند و از خود چهره اي كاريزماتيك بسازد. با اينكه نگارنده معتقد است كه اين نقاب كاريزما نادانسته بر چهره ي وي نشست و مردم فرمانبردار بي چون و چراي وي شدند.برنامه ريزي هايي كه پيش از انتخابات هواداران او را حول گوي سبز جمع كرده بود،در جريان اعتراضات نيز تمام گروه ها را توانست با برچسب سبز روانه ي خيابان كند.مي توان حضور مردم در جاي جاي تهران را برنامه ريزي شده دانست،صحبتهايي كه با بزرگان و جوانان فعالتر سبزها ميشود، ثابت مي كند كه حضور مردم،رنگ سبز،هماهنگي دسته هاي مختلف و به يك جا رسانيدن همه ي آنان،همه ناشي از فعاليت هاي شبانه روزي و برنامه ريزي ستادهاي همچنان فعال موسوي در پس از انتخابات بود .اين است يكي از اتهامات موسوي يا بهتر بگويم دوستان در بند و هنوز به بند كشيده نشده اش،يعني برنامه و هدايت.اما رهبر يا رهبران اصلي آزادند و آزادي را حق خود ميدانند!؟موسوي رهبر شد!؟اما او و حاميان كمي گردن كلفتش تا امروز از اعتراف به برنامه ريزي و رهبري جنبش سبز خود داري ميكنند،آن هم از ترس جلاد.اما ما ميدانيم،چون جزئي از اين تهرانيم و افراد بي شماري از سبزهاي هدايت شده تا لباس شخصي هاي آموزش ديده در اطراف خود داريم.موسو ي ناخواسته و از سوي توده رهبر شد و سخنانش حجتاما...موسوي هنوز اكراه دارد يا ميترسد كه لقب رهبر را به دوش بكشد. نميدانيم از ترس جان و يا...حق دارد،او حتي در شب 23 خرداد نيز خواب همچين روزها و موقعيتي را نميديد، لذا هنوز هم از درك و باور رهبر شدن عاجز است.رهبر بدون برنامه!؟ مگر ميشود؟!ولي يكي بايد پيدا شود ،يكي از همانها كه پشتش را گرم كردند و برايش برنامه و متن سخنراني نوشته اند، به او بگويد كه" اي پدر آمرزيده!" تو نا خواسته رهبر شدي و بايستي از موقعيتي كه ممكن است تا 30 سال ديگر براي كسي رقم نخورد به خوبي بهره ببري.اما سابقه ي او در دوران سلطه ي سابق اش در ايران و عدم حضور چشمگيرش در مبارزات و انقلاب 30 سال گذشته و حتي عدم حضور ثانيه اي در حبس و دلهره و ترس به او اجازه ي ريسك و شجاعت نميدهد.شجاعتي كه حمايتي ميليوني را همراه دارد.يقينا او نيز رياضي بلد نيست و نميداند كه ميليون چند تا صفر دارد.به هر حال اكراه او و يا عدم برنامه، امتيازاتي كه پذيرفتن رهبري براي او فراهم مي آورد را از او ستانده،به گونه اي كه امروز همه ي همراهان و همفكرانش در دوره شور پيش از انتخابات و جمع كثيري از توده ي به اشتباه هدايت شده مظنون رهبري و برنامه ريزي اند و در حبس و ترس و دلهره به سر مي برند و احيانا در فكر آخرين حرف در پاي چوبه ي دار.يقينا پذيرفتن رهبري از سوي او آمار بازداشتي ها را از هزاران تن به يك يا دو برساند...اما دل شير ميخواهد.مير حسين موسوي عزيز!حكام ،همجنس خود تواند و ترا قبول دارند.مير حسين موسوي عزيز!كسي تو را اعدام نمي كند.مير حسين موسوي عزيز!كسي حتي براي تو حكم حبس صادر نمي كند.مير حسين موسوي عزيز!به اشك همسران و مادران و فرزندان بينديش.به اشك و آه توده اي كه پشت سر تو ايستاد و تو پشتش را خالي كردي.مير حسين موسوي عزيز!جواب دادن به قطره قطره اين اشكها و خونها دلي شير تر ميخواهد.جنبش سبز تو اينك به جنبشي سرخ بدل گشته.مير حسين موسوي عزيز!شجاع باش.ميليون پشت توست. ميليوني از توده ي مسلح به 30 سال خفقان.مير حسين موسوي عزيز!همراه شو عزيز،كين درد مشترك،هرگز(در خيال توده ي پشت سر تو) بدون تو درمان نميشود.مير حسين موسوي عزيز!تو تحريك كردي و احمدي نژاد كشت.مير حسين موسوي عزيز!رهبر باش،رهبري را باور كن تا بدل به اسطوره اي براي همگان شوي.كاري كه تنها بزرگان ميكنند.مير حسين موسوي عزيز!بزرگ باش و از اهالي امروز....مير حسين موسوي عزيز!تو را همين بس.آگاه باش كه نام تو در تاريخ در كنار نام محمود احمدي نژاد نوشته خواهد شد.مير حسين موسوي عزيز!اميدوار باش كه من تاريخ نگار نشوم.
محمدحسين نادعلي
محمدحسين نادعلي
مرداد88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر